کد مطلب: ۲۲۱۶
تعداد بازدید: ۱۴۲۳
تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۱
فضایل حضرت امیرالمؤمنین(ع) (۴)
مردی از قبیله «هَمْدان» به نام «برد» نزد معاویه بود متوجه شد عمروعاص از حضرت‌ على(ع) بدگویی می کند فریاد زد، ای «عمرو» بزرگان ما از رسول خدا شنیدند که فرمود: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست. آیا این مطلب حق است یا باطل؟
۱۱- «ابن قتیبه» که از دانشمندان اهل‌سنّت است در کتاب «الامامة و السیاسة» می‌گوید:
مردی از قبیله «هَمْدان» به نام «برد» نزد معاویه بود متوجه شد عمروعاص از حضرت‌ على(ع) بدگویی می کند فریاد زد، ای «عمرو» بزرگان ما از رسول خدا شنیدند که فرمود: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست. آیا این مطلب حق است یا باطل؟ «عمرو» گفت: حق است و من اضافه می کنم که هیچ کدام از اصحاب پیامبر(ص) همانند على(ع) فضیلت و مزیتی همچون فضائل و کمالات على نداشته‌اند، جوان همدانی با شنیدن این سخن لرزید و برآشفت و سرانجام بعد از گفتگوی او با یاران معاویه نزد قبیله خود برگشته و در جمع افراد قبیله‌ی خود گفت: من از سوی مردمی می آیم که از زبان خودشان این جمله را گرفتم که: عَلىٌّ عَلَى الحَقِّ، على بر حق است، پس از او پیروی کنید[1].

۱۲- «خوارزمی حنفی» در کتاب «مناقب» می گوید معاویه نامه‌ای به عمروعاص نوشته و او را به کمک و یاری خود برای جنگ صفین تشویق می‌کرد، و عمروعاص در پاسخ او چنین نوشت:
اما آنچه نسبت به «ابوالحسن» یعنی حضرت‌ علی(ع) که برادر رسول خدا و وصی اوست نوشتی، از ... همه آنها دروغ و تهمت است. آیا نمیدانی او جانش را برای رسول خدا تقدیم کرد و در بستر پیامبر خوابید و ... و رسول خدا در غدیرخم درباره او فرمود:
« ألَا مَن کُنتُ مَولَاهُ فَعَلِی مَولَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَن نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ...»[2]

۱۳- به گفته نویسنده کتاب «صفین» و همچنین «ابن ابی الحدید» که هر دو از دانشمندان اهل سنّت هستند، در جنگ صفین در سال ۳۷ هجری «عمار یاسر» خطاب به «عمروعاص»، در ضمن بیانات مفصل خود به جریان غدیرخم اشاره فرموده و گفت: آیا نمی‌دانی که رسول خدا(ص) درباره على(ع) فرمودند:
«مَن کُنتُ مَولَاهُ فَعَلِی مَولَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ...»[3]

 ۱۴- در جریان جنگ صفین، حضرت‌ امیرالمؤمنین(ع) نامه‌ای به معاویه نوشته و به وسیله «اصبغ بن نباته» برای او فرستادند، «اصبغ» می گوید: وارد بر معاویه شدم در حالی که بر پشتی تکیه داده و «عمروعاص» سمت راست او نشسته و جمعی دیگر در برابر او نشسته بودند. نامه را به او دادم. وقتی خواند، گفت: علیه کسانی را که قاتل عثمان هستند به ما تحویل نمی‌دهد، گفتم معاویه، خون عثمان را بهانه قرار مده تو دنبال حکومت هستی نه خون عثمان. اگر دلت به حال عثمان می‌سوخت وقتی هنوز او زنده بود و می‌توانستی به او کمک کنی، او را یاری می کردی ولی آنقدر صبر کردی و دست به دست نمودی تا او مرد و خون او را وسیله حکومت خود قرار دادی، معاویه از سخن من خشمگین شد، برای آن که بر خشم او بیفزایم، به ابوهریره رو کردم و گفتم: ای صحابی پیامبر! تو را سوگند می‌دهم به خدایی که جز او معبودی نیست و به هر غیب و آشکاری آگاه است و به حق حبیب خدا پیامبر مصطفی، آیا در روز غدیر خم شاهد بودی؟ از پیامبر درباره علی چه شنیدی؟ گفت: شنیدم که فرمود:
« مَن کُنتُ مَولَاهُ فَعَلِی مَولَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَن نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ..»
آنگاه گفتم: پس تو ای ابوهریره با دشمن علی دوستی کردی و با دوستان او دشمنی نمودی، ابوهریره آه سردی از دل پر درد برآورد و گفت:
اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُونَ
این جریان را «خوارزمی حنفی» در کتاب «مناقب» و «سبط ابن جوزی» در کتاب «تذکره» بیان نموده‌اند.[4]

۱۵- معاویه بعد از شهادت امام مجتبی(ع) جهت انجام مراسم حج راهی حجاز شد و در مدینه بین او و قیس بن سعد بن عباده انصاری که از بزرگان اصحاب پیامبر بود گفتگویی به عمل آمد که قیس در ضمن آن چنین گفت:
به جان خودم قسم، با وجود على و فرزندانش هیچ کس از انصار یا قریش و نه از عرب و یا عجم را در خلافت و جانشینی پیامبر حقی نیست. معاویه خشم گرفته گفت: پسر سعد این سخن را از چه کسی آموختی و از چه کسی شنیدی؟ از پدرت یا از دیگری؟ گفت از کسی شنیدم که از پدرم بالاتر و حق او برگردن من بیش از حق پدرم می باشد، معاویه پرسید او کیست؟ گفت: علی بن ابیطالب، عالم این امت و کسی که این آیه در شأن او نازل شده و ... و سپس هر آیه ای از قرآن که در شان حضرت‌ علی(ع) نازل شده بود را بیان کرد و سرانجام گفت: علی کسی است که پیامبر او را در غدیر خم به جانشینی نصب فرمود و درباره‌اش فرمود: «مَن کُنتُ أولَی بِهِ مِن نَفسِهِ «فَعَلی» أولَی بِهِ مِن نَفسِهِ...»[5]

۱۶- جمعی از دانشمندان اهل سنّت در کتاب‌های خود نوشته‌اند که، «عمر بن عبدالعزیز» خلیفه اموی (م، ۱۰۱، هجری قمری) در شام، روزی مردی بر او وارد شد، خلیفه پرسید از کجائی؟ گفت از قریش، پرسید از کدام قبیله؟ گفت از بنی هاشم، دوباره پرسید از چه طایفه بنی هاشم؟ گفت از موالیان علی هستم، پرسید کدام على؟ و ساکت شد سپس دستش را بر سینه نهاده و گفت به خدا قسم من نیز از موالی على (و پذیرنده ولایت علی) هستم. سپس سخن خود را این گونه ادامه داد: از چندین نفر شنیدم که تمامی آنها از پیامبر اکرم شنیده اند که فرمود: مَن کُنتُ مَولَاهُ فَعَلِی مَولَاهُ ، سپس رو به «مزاحم» غلام خود نمود و گفت به امثال این مرد چه مقدار می‌دهی؟ گفت صد یا دویست درهم. گفت: نه، به او پنجاه دینار بده و دیگری نقل کرده که گفت شصت دینار بده به خاطر ولایت علی بن ابیطالب...[6]

۱۷- یکی از دانشمندان اهل سنّت در کتاب «عقد الفرید» می نویسد، «یحیی ابن اکثم» که بزرگ قاضیان در زمان خلافت خلفاء عباسی بود، روزی در زمان مامون عباسی، چند نفر از دانشمندان و فقهای وقت را دعوت کرده و گفت: خلیفه دستور داده، اول صبح فردا، چهل نفر از فقیهان و عالمان را که توانایی درک مطالب علمی و پاسخگویی به شبهات را داشته باشند دعوت کن! چهل نفر را انتخاب کرده و گفت: هنگام سحر به منزل من بیائید، تا به طور دسته جمعی نزد خلیفه برویم، افراد انتخاب شده قبل از اذان صبح، در منزل «یحیی بن أكثم» حضور یافتند. تا دسته جمعی سوار شده، به سوی خانه خلیفه روانه شوند، در اطاق انتظار نماز صبح را خوانده منتظر ماندند تا کسی از سوی خلیفه آمده و آنها را نزد مأمون برد، مأمون پس از تعارفات رسمی گفت: علت اینکه شما را امروز گرد آوردم این است که می‌‌خواستم در مورد اعتقادات خودم با شما مناظره کنم. حاضران گفتند: ما آماده‌ایم! گفت: به اعتقاد من علی بن ابیطالب(ع) بهترین جانشین پیامبر و از تمامی آنها به جانشینی آن حضرت‌ شایسته‌تر است. یکی از عالمان حاضر، به نام «اسحاق» گفت: چون قرار است با یکدیگر به طور مناظره سخن گفته و هر کس اعتقاد خود را بیان دارد، توجه داشته باشید، مطلبی که شما به عنوان عقیده خود فرمودید در میان ما افرادی هستند که قبول ندارند، بنابراین باید بر آنچه عقیده دارید دلیل بیاورید، مأمون گفت مانعی ندارد یا تو از من سؤال کن و دلیل بخواه یا من از تو سؤال می کنم، «اسحاق» می‌گوید، گفتم: من از شما سؤال می‌کنم، مأمون گفت: بپرس.
گفتم: خلیفه از کجا می‌گوید علی ابن ابیطالب بعد از پیامبر از همه برتر و در مورد جانشینی پیامبر از دیگران شایسته‌تر است؟ مأمون گفت: به من بگویید ملاک فضیلت و برتری انسانها بر یکدیگر چیست؟ اینکه فلانی از فلان بهتر و برتر است بر چه اساس است؟ در پاسخ گفتم: معیار برتری انسانها بر یکدیگر کارهای خوبی است که از آنها صورت می‌گیرد. گفت: درست گفتی و سپس ادامه داد تا رسید به اینجا که گفت: پیامبر جمله، «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَعَلِی مَولَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» را در کجا فرمودند؟ و بدین ترتیب پیرامون این فرمایش پیامبر به گفتگو پرداخت... [7]
 
خودآزمایی:
  • سوال مرد همدانی و پاسخ عمروعاص در مورد امیرالمؤمنین(ع) چه بود؟
  • عمروعاص در پاسخ نامه معاویه به کدام‌یک از فضایل امیرالمؤمنین(ع) اشاره کرد؟
  • معاویه چه چیزی را بهانه جنگ صفین قرار داده بود؟
 پی‌نوشت‌ها:

[1] الغدیر ، ج 1 ، ص 201.

[2] الغدیر ، ج 1 ، ص 201.

[3] الغدیر ، ج 1 ، ص 201.

[4] الغدیر ، ج 1 ، ص 202.

[5] الغدیر ، ج 1 ، ص 207.

[6] الغدیر ، ج 1 ، ص 209.

[7] الغدیر ، ج 1 ، ص 210.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
علی ریخته‌گرزاده تهرانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: